علی رغم گذشت چند هفته از ترور شهید محسن فخری زاده از دانشمندان هسته ای و دفاعی برجسته کشور در آبسرد، اخبار و تحلیل های گوناگونی پیرامون این ترور منتشر می شود. در جدیدترین روایت منتشر شده از نحوه این ترور که از سوی سردار فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران بیان شده، آمده است:« ۱۱ پاسدار همراه شهید فخری زاده به عنوان تیم حفاظتی بودند، اما انفجار نیسان برای از بین بردن مجموعه تیربار بود. ما بررسی کردیم و دیدیم که تیربار ماهوارهای و آنلاین کنترل میشد و تروریستی در صحنه نبوده، ۱۳ تیر از تیربار شلیک شده است؛ تیربار با دوربین پیشرفته روی چهره شهید فخری زاده زوم بوده است و از هوش مصنوعی کمک گرفته بودند. این تیربار فقط روی چهره شهید فخری زاده متمرکز بوده است و همسر شهید با وجود اینکه در فاصله ۲۵ سانتی متری شهید بوده تیر نخورده است.
فدوی افزود: سر تیم محافظ شهید به دلیل اینکه خود را روی شهید فخری زاده انداخته بود ۴ تیر میخورد. باید توجه داشت که فردی از دشمنان در صحنه نبوده است تا به محافظان شلیک کند و از ۱۳ تیر تیربار ۴ تا ۵ تیر به شهید فخری زاده برخورد میکند که یکی از تیرها به کمر شهید فخری زاده برخورد میکند و شهید فخری زاده بر اثر قطع نخاع و خونریزی تا رسیدن به بیمارستان بقیه الله به شهادت میرسند.»
سوال مهم و اساسی درباره این ترور چگونگی و عامل انجام آن نیست. شک و تردیدی وجود ندارد که رژیم صهیونیستی پشت پرده این ترور است و البته هیچ بعید نیست که کشورهای دیگری از جمله آمریکا، برخی کشورهای اروپایی و یا حتی منطقه در این جنایت با رژیم صهیونیستی همکاری کرده باشند. آنچه در این برهه مهم و قابل تأمل است چرایی و چگونگی پاسخ به این اقدام تروریستی است. چرایی این مسئله از چگونگی آن نیز اهمیت بیشتری دارد. چرا که چگونگی در حیطه مسئله امنیتی و دفاعی بوده و متولیان این امور باید با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت ها درباره آن تصمیم بگیرند. در این گزارش به برخی از ابعاد چرایی لزوم انتقام خون این شهید می پردازیم.
غربگرایان و عشاق مذاکره، این ترور را بهشدت محکوم و اسرائیل را متهم آن معرفی میکنند، اما از سویی تلاش میکنند این خطا را به کدخدا نسبت ندهند و از سویی دیگر از رفتار متقابل امنیتی و نظامی جلوگیری کنند که تنها راهبرد و شعارشان در انتخابات 1400 یعنی مذاکره مخدوش نشود!
جریانها و نهادهای انقلابی میتوانند شعار سکوت مظلوم از برای مصلحت سر داده یا رجز تو خالی بخوانند. طبیعی است جامعه ایرانی طلب اقتدار و عکسالعمل دارد و عدم رفتار متقابل، رجزخوانیها را لاف تصور خواهد کرد.
پیشنهاد آن است که طلب مواجهه متقابل باید داشت، به چند دلیل:
1. عکسالعمل متقابل تنها مسیر حفظ اقتدار در رفتارهای ضدامنیتی است و بس. اجماع تحلیلگران این حوزه بر آن است که در چنین شرایطی نمیتوان بر برخی رفتارهای خنثی و کم اثر دیپلماتیک بسنده کرده و با رجزخوانی طرف مقابل را از تکرار چنین رفتاری پشیمان کرد
2. مطالبه مردمی برای پاسخ مقتدرانه منجر به فراهم آمدن پشتوانه مردمی نهادهای انقلابی در رفتار متقابل است، اگرچه در نگاه نخست سطحی از انتقاد به انفعال موجود را شاهد هستیم، ولی این مطالبه در بلندمدت عقبه اجتماعی را برای اقتدار سیاسی، نظامی و امنیتی فراهم میآورد.
4- رژیم صهیونیستی با همکاری آمریکا در اقدامی کاملاً هدفمند سعی دارد با عملیات روانی جمهوری اسلامی را درباره لزوم پاسخ سخت و به موقع دچار تردید کند. در رسانههای اسرائیلی خطی دنبال میشود مبنی بر اینکه این آخرین اقدام تروریستی اسرائیل در داخل ایران است. چندی پیش مقالهای از سوی مؤسسه مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی با عنوان «آیا ترور میتواند اسرائیل را به اهداف خود برساند» به چاپ رسید و در آن این سؤال مطرح شد که آیا ترور عناصر برجسته میتواند روند را تغییر دهد و با استناد به مواردی مثل جایگزینی آیتالله مجاهد سیدحسن نصرالله به جای شهید حجتالاسلام سیدعباس موسوی، نتیجه گرفت که ترور نمیتواند اسرائیل را به هدف برساند و هزینههای این اقدام، بسیار بیشتر از نتایجی است که میگیرد. کما اینکه همیشه وقتی دستگاه امنیتی اسرائیل شخصیتی از مقاومت را ترور کرده است، دستگاه تبلیغاتی برای آرام کردن فضای انتقامی طرف مقابل، دست به تحلیلهایی از این دست زده است. آیا میتوان باور کرد که میان دستگاه امنیتی و دستگاه سیاسی رسانهای اسرائیل تفاوت وجود دارد؟ واقعیت این است که رژیم صهیونیستی، رژیمی یکپارچه است و واحدهای آن یک مأموریت را دنبال میکنند.
ارسال نظرات